“چهره برادر همرزم من”هفت روز قبل از شهادت


معمولا می گویند آدم وقتی خوشحال و بشاش است ، که مشکلی نداشته باشد،اما اینجا دریای مشکلات است، جنگ است، گلوله است، آتش است دشمن است و بی رحمی و بی عاطفگی ، ولی برادر همرزم من بگونه ای دیگر است، او در این میدان اسوه صبر است ، او غواص این دریای مشکلات است ، او آنگونه به استقبال می رود که گویا می خواهد هدیه خدا را تحویل گیرد ، گویا می خواهد لطف حق را بپذیرید، او چنان خندان است که گویا می خواهد نعمت خدا را دریابد ، معمولا خنده ها حکایت از آسایش دارند ، ولی اینجا برادر من در برابر سختیها خندان است ، چهره برادر من معلم است ، چیزی نمی گوید اما درسم می دهد ، برایم اسوه است . آری برادر همرزم من دلی مطمئن شده با یاد خدا دارد . از غیر خدا ترس ندارد ، ندیدم هیچ حادثه ای او را تکان دهد، چهره او حکایت از قوت و اطمینان قلب می کند ، او در برابر خدا ، چنان قوتی می گیرد ، که غیر خدا توان به لرزه در آوردن او را ندارد. برادر من بلا را نعمت و سختی را وسیله کمال می داند . در این راه پایش آبله داشت ولی زبانش شاکر و وجودش صابر است . او شکر گزار است.